۱۳۹۹ مرداد ۱, چهارشنبه

چگونه یک استارت آپ (استارتاپ) را شروع کنیم؟



چگونه یک استارت آپ (استارتاپ) را شروع کنیم؟

 

  • در آینده زندگی کنید. تصمیم هایی که می گیرید آینده نگرانه باشد.
  • چه کمبودی در محیط خود (روستا، شهر، کشور یا جهان) احساس می کنید.
  • بر روی کاغذ بنویسید و هر ایده ای که برای رفع آن نیازها دارید یادداشت کنید.
  • پروتوتایپ بسازید.
  • پروتوتایپی که ساختید را به 100 نفر نشان بدهید.
  • پروتوتایپ تان را چندین بار بررسی کنید و بهبود ببخشید تا همه اجزای آن منطقی باشد
  • شریکی برای تاسیس استارت آپ پیدا کنید
  • تعهد های قانونی کسب و کارتان را مشخص کنید و تقسیم سرمایه کنید.
  • به دنبال جذب سرمایه باشید و در همان حال نسخه ابتدایی کسب و کارتان را طراحی کنید
  • فعالیت کسب و کارتان را رسما شروع کنید. به همه اطلاع دهید که چه محصول یا خدمتی ارائه می کنید
  • حواستان به کاربران باشد. آیا پس از بازدید از سایت تان باز هم به شما رجوع می کنند؟
  • خیر. پس از یک بار بازدید دیگر رجوع نمی کنند
  • پروتوتایپ تان را دوباره بررسی کنید و بهبود ببخشید و یک بار دیگر فعالیت کسب و کارتان را شروع کنید. این کار را آنقدر ادامه دهید تا مشتری ها پس از یک بازدید باز هم به شما رجوع کنند.
  • بله، مشتری ها باز هم رجوع میکنند
  • تلاش کنید تا تعداد بازدیدکنندگان به 1000 نفر برسد
  • باید هفته ای 5% رشد داشته باشید (خیلی سخت است اما غیر ممکن نیست)
  • رشد خود را تا 4 سال دیگر هم ادامه دهید که در این صورت بعد از 4 سال تعداد بازدیدکنندگان سایت شما به بیش از 25 میلیون نفر می رسد

موفق شدید

در آینده زندگی کنید بیشتر مردم در گذشته یا زمان حال زندگی می کنند زیرا برای ما آسان تر است که درباره چیزهایی که در گذشته موفق بوده اند فکر کنیم و سپس به این بیندیشیم که چگونه می توانیم این موفقیت ها را تکرار کنیم. این روش را فکر کردن با استفاده از تشبیه می گویند که روش معتبری هم برای اندیشیدن است اما این روش نمی تواند موجب ساختن یک استارت آپ بشود. معمولا استارت آپ های بزرگ بر اساس دو نوع ایده ساخته می شوند. ایده های بدیهی و سخت مانند ایده اِسپِیس ایکس (space X) ایلان ماسک و ایده های غیر بدیهی و سخت مانند اوبر(Uber). اسپیس ایکس یک ایده بدیهی است زیرا در زمانی که پروژه اسپیس ایکس برای فرستادن مردم به مریخ شکل گرفت تنها شرکت دیگری که می توانست مردم را به مریخ بفرستد ناسا بود که هیچ برنامه ای برای این کار نداشت. بنابراین می گوییم این ایده بدیهی است و از آنجایی که بدیهی است همه فکر می کردند انجام چنین کاری غیر ممکن است در صورتی که اگر در آینده زندگی کنید و همیشه به آینده فکر کنید می بینید که انسان نهایتا به نقطه ای می رسد که یا باید به مریخ برود یا برای همیشه منقرض شود. چیزی که به احتمال زیاد اتفاق میفتد این است که انسان راهی برای نجات خودش پیدا می کند بنابراین برای اینکه این احتمال به واقعیت بپیوندد باید یک کار غیر ممکن انجام داد. نمونه ایده های غیر بدیهی و سخت اوبر است. ایده اوبر پول(UberPool) مبنی بر اینکه در هر لحظه حداقل دو نفر هستند که بخواهند از یک مبدا به یک مقصد خاص بروند یکی ایده بدیهی نیست زیرا حداقل نیاز به 3 فرضیه دارد. از طرف دیگر ایده سختی هم هست زیرا باید اقیانوسی از داده ها را برای تشخیص اینکه مردم از کجا به کجا می روند گرداوری کنید که توانایی تحلیل این حجم از داده به تازگی برای ما ایجاد شده است. با این وجود بنیان گذاران اوبر در سال 2009 شروع به کار کردند زیرا در آینده زندگی می کردند و چنین روزهایی را پیش بینی می کردند.


در ادامه توضیح بیشتری درباره هر یک از توصیه هایی که در بالا آوردیم خواهیم داد.

ببینید که در محیط شما چه کمبودهایی وجود دارد. احتمالا شما هم قبل از اینکه اوبر شروع به کار کند به این فکر کرده بودید که تجربه های بد زیادی از تاکسی گرفتن داشته اید. حتما به یاد دارید که پیش از اسپیس ایکس کسی درباره سفر به فضا فکر نمی کرد. این نیازها دیگر براورده شده اند. به این فکر کنید که در حال حاضر چه کمبودی وجود دارد و از همه مهمتر اینکه خود شما چه کمبودی را در زندگی خودتان احساس میکنید؟

هر چیزی که مرتبط با کار به ذهنتان می رسد یادداشت کنید. هر چقدر که باهوش باشید باز هم خیلی از موضوعاتی که به آنها اندیشیده اید را فراموش می کنید. معمولا گفتگوهایی که با دیگران دارید، چیزهایی که به صورت اتفاقی می بینید و جرقه ای در ذهن شما می زند و فکر هایی که به صورت ناخودآگاه به ذهن شما می رسند ارزشمند هستند و باید یادداشت شوند در غیر این صورت این فکرهای خام از دست خواهند رفت. رویاپردازی هایتان را هم جدی بگیرید زیرا بسیار مهم هستند تا جایی که اینشتین اسم این رویاپردازیها را "آزمایش فکری" گذاشته بود.

پروتوتایپ بسازید. بیشتر ایده هایی که به ذهن شما میرسد هیچوقت عملی نمی شود و حتی اگر آنها را یادداشت هم کرده باشید فراموششان می کنید. تنها فکرها و ایده هایی فراموش نمی شوند که پروتوتایپی برایشان بسازید یعنی برنامه ریزی کنید، طراحی کنید و هر کاری که می توانید بکنید تا از حالت یک فکر خام بیرون بیایند و ملموس تر بشوند. بیشتر افرادی که برای راه اندازی یک استارت آپ اقدام می کنند در همین مرحله متوقف می شوند پس همین که شما این مرحله را رد کنید از عده زیادی از رقبایتان جلو میافتید.

پروتوتایپی که ساختید را به 100 نفر نشان دهید. در این مرحله باید از منطقه امن خودتان خارج شوید و به دنبال کسانی باشید که پروتوتایپ شما را نقد کنند. این افراد را می توانید از بین کسانی که می شناسید یا افرادی که کاملا با شما غریبه هستند انتخاب کنید. چرا می گوییم صد نفر؟ به این دلیل که باید دیدگاه وسیعی پیدا کنید و طیفی از بازخوردهای گوناگون را گرداوری کنید.

بررسی و بهبود پروتوتایپ. با اینکه عده کمی هم هستند که در اولین امتحان پروتوتایپ خودشان موفق می شوند اما اکثر پروتوتایپ ها باید چندین بار بررسی شوند و بهبود یابند پس برای اینکه همه چیز را دوباره از صفر شروع کنید آماده باشید.

شریکی برای تاسیس استارت آپ خودتان پیدا کنید. وقتی که پروتوتایپتان معنادار می شود و اجزای آن با هم رابطه منطقی ای برقرار می کنند باید به دنبال فردی بگردید که بخواهد یک دهه از زندگیش را در این کار بگذارد چون این کار دنیا را تغییر خواهد داد و احتمالا این فرد هیچ کار با معناتری در زندگی برای انجام دادن ندارد.

کسب و کارتان را ثبت کنید. از یک وکیل کمک بگیرید تا شرکت شما را ثبت کند و در همان حال به شریکتان بیشترین سرمایه ممکن را بدهید تا با همه تلاش کار کند و خودتان هم به مقداری سرمایه در اختیار بگیرید که باعث شود با همه وجود برای کسب و کارتان بجنگید.

به دنبال جذب سرمایه باشید و نسخه ابتدایی محصولتان را بسازید. اگر سرمایه کافی برای ساختن نسخه اولیه محصولتان نداشتید به دنبال جذب سرمایه بروید و در همان حال که به دنبال جذب سرمایه هستید باید نسخه ابتدایی محصول را بسازید زیرا هیچ تضمینی وجود ندارد که پس از چه مدت زمانی می توانید سرمایه مورد نظرتان را پیدا کنید. فرض نکنید که چون استارت آپ های دیگر توانستند سرمایه مورد نظرشان را جذب کنند شما هم موفق خواهید شد بلکه به بدترین حالت ممکن فکر کنید و فرض کنید که هیچ سرمایه ای به کسب و کار شما تزریق نخواهد شد و در همین حال شروع به تولید محصولتان بکنید.

فعالیت کسب و کارتان را رسما شروع کنید. وقتی که حس کردید حداقل فایده کوچکی در محصولتان وجود دارد آنگاه آن را وارد بازار کنید زیرا در صورتی که محصولتان کارکردهای اصلیش را نتواند برآورده کند آنگاه ویژگی های جانبی، ظاهر سایت و بالا رفتن سرعت بارگذاری سایت نمی تواند کمکی به موفقیت محصولتان بکند.

به رفتار کاربرانی که به سایت شما می آیند توجه کنید. آیا دوباره بازمی گردند؟ بررسی کنید که چرا بازنمی گردند.

در پروتوتایپ خود تغییراتی دهید و دوباره کارتان را شروع کنید. شاید نیاز شود که چندین بار کارتان را از نو شروع کنید و آنقدر تکرار کنید تا از میان کاربران حداقل چند ده نفر به میل خودشان به سایت شما دوباره برگردند. آنگاه می توانید مطمئن باشید که احتمالا محصول با ارزشی تولید کرده اید.

تعداد کاربران سایت خود را به 1000 نفر برسانید. این عدد شاید بزرگ نباشد ولی به شما کمک می کند تا ضعف های کارتان را بهتر ببینید.

دائما رشد کنید. استارت آپ ها باید در هر هفته 5% رشد کنند. اگر به همین میزان رشد کنید در طول 4 سال 25 میلیون کاربر خواهید داشت به عبارت دیگر یکی از بزرگترین استارت آپ ها خواهید بود.

به هر شکلی که شده موفق خواهید شد. اگر در آینده به بن بست هم برسید کسب و کارتان را می توانید به فرد دیگری بفروشید یا با پیدا کردن سرمایه گذار و متقاعد کردن او درباره اینکه درآمد زیادی از این کسب و کار به دست خواهد آورد سرمایه ای برای کسب و کار خود جذب کنید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر